تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۴۰۱/۹/۸
شعر پروانه از گل احوال پرسید
پروانه از گل احوال پرسيد . گل گفت : خوبم پروانه خنديد . گل باز تر شد با ناز خوابيد . پروانه دورش آرام رقصيد .
پروانه از گل احوال پرسيد .
گل گفت : خوبم
پروانه خنديد .
گل باز تر شد
با ناز خوابيد .
پروانه دورش
آرام رقصيد .
محمود كيانوش
آن سحر كه صداي ستاره ي زهره ،خواب را از چشمان منتظر ماه پرواز داد، ماه در روياي زيباي وصال با مهر پلك گشود و به دنبال نغمه اي از خورشيد در افق پر كشيد .در آسماني از نور و اميد
ماه و مهر دستان هم را فشردند و ذوق شكفتن در كنار هم ، طلوع را براي لحظه اي از ياد مهر برد و از ياد ماه فرو رفتن را
و اينگونه آغاز شد داستان شب يلدا كه ماه و مهر فقط يك شب به ديدار هم ميرسند و آن شب ،شب يلدا ،شب مهرباني هاست. آرزوي ما بودن هميشگي شب هايي پر از مهرباني براي شماست .
براي تقسيم تمام آرزوهاي خوبمان با ستاره هاي طلايي از آنها خواستيم تا يلدا را در كنار ما بگذرانند .يلدايي همراه با مادربزرگ و يك بقچه پر از قصه هاي شب يلدا و آجيل و شعر و نمايش عروسكي و مسابقه و يك كرسي سرشار از گرما و هندوانه و انار وسيب