تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۴۰۱/۹/۸
ضرب المثل زبان خوش مار را از سوراخ بیرون می آورد
در مورد معنی، انشا، داستان و حکایت زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می آورد ، گسترش ضرب المثل به زبان خوش، مار از سوراخ بیرون می آورد نگارش پایه یازدهم
مهارت نوشتاری ارسال دیدگاه
در این پست انشا، داستان و معنی ضرب المثل زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می آورد جمع آوری کرده ایم، با دانشچی همراه باشید.
ما باید با همه ی آدمها دوستانه و با احترام حرف بزنیم. وقتی به نانوایی می رویم، خوب است به نانوا بگوییم: «آقای نانوا! لطفاً دو تا نان به من بدهید.» وقتی می خواهیم سوالی از معلّم خود بپرسیم، خوب است بگوییم: «آقای معلّم! اجازه می دهید من یک سوال از شما بپرسم؟» اگر خواستیم از مادرمان بپرسیم که برای ناهار چه غذایی آماده کرده، بهتر است بگوییم: «مادرجان! دست شما درد نکند. برای ناهار چه غذایی پخته ای؟»
وقتی ما با دیگران دوستانه و مهربانانه حرف می زنیم. آن ها هم با همین طور حرف می زنند و تلاش می کنند که کارهای ما را بهتر و زودتر انجام بدهند.
حتی اگر ما با آدم های بی ادب و عصبانی هم دوستانه حرف بزنیم، آن ها هم آرام می شوند و دوستانه جوابمان را می دهند. ضرب المثلی داریم که می گوید: «زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می آورد.» یعنی اگر با بدترین آدم ها هم با زبان خوش و دوستانه حرف بزنیم، آن ها هم آرام می شوند و حرف ما را گوش می کنند.
در زمانهای قدیم جنگلی بود خوش آب و هوا که اهالیاش به لهجه محلی «جینگیل» صدایش میکردند. بر اثر مرور زمان و فعل و انفعلات شیمایی و فعالیتهای بیولوژیکی و زاد و ولد حیوانات، تعداد جینگیلوندان بیش از حد نیاز شده و لانه و غار و آغل و طویله در جینگیل کمیاب شده بود. همه خانهها پر شده و جایی برای اسکان متولدان جدید نمانده بود. کار به جایی رسیده بود که حیوانات توی هم میلولیدند و شبها نصف اهالی جینگیل کفخواب و بغلخواب بودند و نصف دیگر سر شاخهها برای یک وجب جا تا صبح چینگ و چینگ میکردند. کمکم اوضاع بحرانی شد و کار به گیسکشی و نسلکشی کشید.
حیوانات به ناچار دست به دامن قانون جنگل شدند که مدتها مسکوت مانده بود. هرکس زورش بیشتر بود، لانه بهتر را برمیداشت. اگر صاحبلانه معترض میشد، فردا استخوانهای لیسزده و پَر و پشم ریختهاش را پشت لانه سابقش جارو میکردند. موشها سوراخ مارمولکها را به زور تسخیر میکردند. روباهها خودشان را در لانه موشها جا میکردند. گرگها شب به شب روباهها را بیخانمان میکردند و شیرها هم که از اول خانه مخصوص خودشان را داشتند. این وسط خرسها بدون سرپناه مانده بودند، به خاطر آیکیوی پایین و البته شاخص توده بدنی بالایشان.
مدتی به همین منوال گذشت تا عرصه به حیوانات تنگ شد. تنگ که بود، کلا بسته شد. برای همین گروهی از مورچهها تصمیم گرفتند رو به انبوهسازی بیاورند. دست به کار شدند و هر تنه درخت و زمین بایر و سوراخ و سنبهای که گیر میآوردند را سر و سامان میدادند و با آب دهانشان لانهای میساختند و به متقاضیان واگذار میکردند. با توجه به پشتکار و روششان که فقط به تف مخصوص نیاز بود و بس، کارشان خوب گرفت و آنقدر خانه ساختند که از آن قدر بیشتر و روی دستشان باد کرد. این طوری شد که گروه دیگری از حیوانات آستین بالا زدند و راه افتادند برای این لانهها مشتری پیدا کنند. کار اینها نيز حسابی گرفت، حتی بیشتر از کار آنها. دلیل موفقیتشان هم زبان خوششان بود.
جوری برای پرکردن هر پسغولهای در جینگیل زبان میزدند که حتی مار با آن زبان نیشدارش را از سوراخش بیرون میکشیدند و خرسهای بیسرپناه را در لانه مارها جا میدادند. اینگونه بود که ضربالمثل « زبان خوش لانه یابان و لانه قالبکنندگان…، مار را از سوراخش بیرون میکشد و به جایش خرس را فرو میکند» ساخته و خلاصه شد.
يكى از شاهان با چند نفر از وزيران و ياران ويژه اش در فصل زمستان به بيابان براى شكار رفتند. از آبادى بسيار دور شدند تا اينكه شب فرا رسيد و هوا تاريك شد، آنها در بيابان، خانه كوچك كشاورزى را ديدند. شاه به همراهان گفت: شب به خانه آن كشاورز برويم، تا از سرماى بيابان خود را حفظ كنيم.
يكى از وزيران گفت: به خانه كشاورز ناچيزى پناه بردن شايسته مقام ارجمند شاه نيست، ما در همين بيابان خيمه اى برمی افروزيم و آتشى روشن می كنيم و امشب را بسر می آوريم.
كشاورز از ماجراى در بيابان ماندن شاه و همراهانش باخبر شد، نزد شاه آمد و پس از احترام شايان، گفت: از مقام شاه چيزى كاسته نمی شد، ولى نگذاشتند كه مقام كشاورز، بلند گردد.
اين سخن كشاورز، مورد پسند شاه واقع شد، همان شب با همراهان به خانه كشاورز رفتند و تا صبح آنجا بودند. صبح شاه جايزه و لباس و پول فراوانى به كشاورز داد.
زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می کشد (با زبان خوش می توان دلهای سخت را نیز آرام کرد)
گسترش ضرب المثل به زبان خوش، مار از سوراخ بیرون می آورد نگارش پایه یازدهم _ دانشچی