تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۴۰۱/۹/۷

متن خسته ام

متن خسته ام

جملات خسته شدن از زندگی و متن نا امید شدم جملات و متن خسته شدن از زندگی و روزگار با مفاهیم خاص در مورد نا امیدی و بیهودگی را در این مطلب روزانه آماده کرده

متن خسته شدن از زندگی جملات خسته از روزگار و نا امید شدن

جملات خسته شدن از زندگی و متن نا امید شدم

جملات و متن خسته شدن از زندگی و روزگار با مفاهیم خاص در مورد نا امیدی و بیهودگی را در این مطلب روزانه آماده کرده ایم.

زندگی…

خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود

زندگی…

حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر

زندگی…

باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ

زندگی…

ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق

زندگی…

فهم نفهمیدن‌هاست

زندگیمون شده سریال

امروز خودشو می‌بینیم فردا تکرارشو!

دلم هوای خودم را کرده است

این روزها

بیشتر از هـر زمانی

دوست دارم خودم باشم!!!

دیگـر نـه حرص بدست آوردن را دارم

و نه هراس از دست دادن را…

هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد

دلم هوای خودم را کرده است…

همین…

جملات خستگی از زندگی

هر روز می‌میرم

هر روز می‌شکنم

هر روز می‌گریم

هر روز می …

روزها تکراریست یا افعال من ؟!

خسته‌ام از این می … ها…

هنوز منتظرم

وسط یک شب بارانی

که از شدت تب عرق کرده‌ام

بیدارم کنی و

بگویی

چیزی نیست

خواب می‌دیدی…

راه رفتن را یاد گرفتیم

تا دویدن را بلد شویم

دویدن را یاد گرفتیم

تا راهی برای زودتر رسیدن بیابیم

دویدیم و دویدیم و دویدیم

بی آنکه بدانیم سهم ما از زندگی

فقط دویدن بود

نه رسیدن

متن نا امید شدن از روزگار

بهار من مرا بگذار و بگذر

رهایم کن برو دلدار و بگذر

من عادت می‌کنم اینجا به غم‌ها

مرا پر کن از این اجبار و بگذر…

گاهی آنقدر دلم از زندگی سیر می‌شود که

می‌خواهم تا سقف آسمان پرواز کنم

و رویش دراز بکشم آرام و آسوده،

مثل ماهی حوضمان که چند روزی است که

روی آب شناور است

میدونی چیه؟

چیز خاصی نیست فـقـط یکم خستم از زندگی

یکم میخوام بخوابم یکم میخوام نباشم

جملات کپشن خستگی از زندگی و روزگار

عکس نوشته بدشانسی برای پروفایل متن در مورد نا امیدی و…

عکس نوشته پروفایل ناامیدی و یأس؛ متن و کپشن ناامیدی از زندگی…

تلخ‌ترین قسمت زندگی اون جاییه که

آدم به خودش میگه:

چی فکر می‌کردیم و چی شد!

کاش زندگی از آخر به اول بود…

پیر بدنیا می‌آمدیم…

آنگاه در رخداد یک عشق جوان می‌شدیم…

سپس کودکی معصوم می‌شدیم و در

نیمه شبی با نوازش‌های مادر آرام می‌مردیم…!!!

چقدر عبرت در این عروسک‌هاست،

و ما از عروسک کمتریم…

آنها مرده بودند و زندگی می‌کردند،

ما زندگی می‌کنیم و مرده‌ایم…

به شدت نیاز دارم یکی پایین زندگیم بنویسه:

چند سال بعد…

زندگی چون قفسی است،

قفسی تنگ،

پر از تنهایی

باران کمی آهسته‌تر، اینجا کسی در خانه نیست

من هستم و تنهایی و دردی که نامش زندگیست!

خسته میشه از زندگی!

کسی که جسم و روحش با هم

اختلاف سنی داشته باشه!

خدا را چه دیدی شاید دوام آوردم ! هر تمام شدنی که مرگ نیست !؟ گاهی میتوان کنارِ یک پنجره سیگار به دست و منتظر “پوسید” …

کم سرمایه ای نیست؛ داشتن آدمهایی که حالت رابپرسند! ولی… از آن بهتر داشتن آدمهاییست، که وقتی حالت را میپرسند؛ بتوانی بگویی: خوب نیستم…!

حس آن ته سیگار مچاله حس آن شاخه شکسته روی زمین حس بیمار در کما رفته حس آن بره که گرگ نشسته برایش به کمین حس تنهایی و رخوت حس جان دادن تو خلوت حس مرگ دارم امشب !

باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد ، آنقدر که یکی از این شب های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگیم بگشاید ؛ هیچ نگوید و هیچ نپرسد فقط مرا در آغوش بگیرد بعد همانجا بمیرم تا نبینم روزهای آینده را … روزی که دروغ میگوید ، روزی که دیگر دوستم ندارد ، روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمی گیرد و روزی که عاشق دیگری می شود

این روزها ، تلخم دست برداشته‌ام از توجهِ بی‌ وقفه به حضور آدم ها پرهیز می‌‌کنم از ثبتِ وجود‌هایی‌ که ماندگاری ندارند… این روزها ، تلخ تر از همیشه از همه ی آدم‌ها بریده ام !

دلم هوای خودم را کرده است ایــن روزهـــا بیشــتر از هــر زمــانی دوسـت دارم خــودم باشــم !! دیگــر نـه حــرص بدســت آوردن را دارم و نه هـــراس از دســت دادن را .. هرکـــس مـــرا میـــخواهد بـخـــاطــر خــودم بخواهــد دلــم هـــوای خـــودم را کـــرده اســت .. همین…

متن خسته ام